دلم تنگ است نیستی تا ببینی تنهایی هایم چگونه با یادتو پرمی شودو چشمانم سیل پرخروشانی را روانه ی دل دریاییت می کنند دوری از تو مرا از همه بیزار کرده ازهمه انهایی که دوروبرم هستند. ای کاش می شد یک بار دیگرتوراببینم ای کاش... ای کاش میشد یک بار دیگر طعم عشق ومحبت را به من بچشانی اما احساس میکنم که دیگر هرگز نخواهم توانست نامه های بی نشانه ی تنهایی هایم را درکنج خلوت دل برایت بنویسم چون دیگر رمقی برایم نمانده است تورا دوست دارم برای اینکه جز محبت ازتو ندیده ام ونیستی تا خنجری مثل همه در قلب شکسته ام فرو کنی ندیدنت برایم عادت شده اما هرباربازهمان ارزوی دیرین رادارم تو درمن تلقین شده ای. باور کن که دیگر همه تورا میشناسند وحالا دیگران رانیز مشتاق دیدارت کرده ام وغافل ازسرنوشتی که جز این نوشته نمی خواهم دیگر بادردهایم دل صاف وپرارامشت رابه هم بریزم ودراخر ارزویم براورده شدن ارزوی توست شاید که من ارزویت باشم وای کاش در مسیرپرتلاطم آشفتگی های این مردم بی خبربه انتظار چشمهای پراز غبارم پایان دهی.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |